محمد شاه پدرناصرالدین شاه به دیار باقی شتافت. جسدش در اتاقی تاریک محبوس است ومقامات عالی دربار قاجار به مشورت در خصوص اداره مملکت در نبود ولیعهد او ناصرالدین شاه که در تبریز به سر می برد پرداخته اند.
امیر پس از رسیدن به صدارت عظما به صورت رسمی به سرکشی در امور لشگری پرداخته و در صدد اصلاحات کامل در امور متعدد نظامی سیاسی و اجتماعی و اصلاحات حقوقی وآموزشی بر می آید.
شاه پس از ازبازگشت پیروز مندانه از شکارگوزن با کنایه از امیر می خواهد دست از دشمنی با اطرافیان بردارد و برای همین خواهرش را به عقد او در می آورد تا محبت بین او و مادرش و درباریان ایجاد شود .
در این قسمت امیر نزد ملک زاده خانوم همسرش با رفتارهای پر از خیانت و توطئه آمیز درباریان به ویژه مادر شاه گله و شکایت می کند او نیز با تأیید این حرف ناراحتی اش را ابراز می کند. اکنون سفرای خارجی با مساعدت درباریان به جاسوسی از امیر می پردازند.
در این قسمت غائله از سوی پیروان بابیه که رهبر آن علی محمد باب است در شرف وقوع است به دستور امیر افراد این فرقه دستگیر و سرکرده ایشان اعدام می شود اطرافیان شاه دوباره شروع به سخن چینی و ناخرسندی از امیر، نزد شاه می روند...
در این قسمت میرزا هاشم با کنایه های ظریف و عارفانه به نصیحت امیرکبیر می پردازد به او یادآوری می کند که مردم به شدت به شخصیت امیر تکیه دارند امیرکبیر شاه جوان را تشویق می کند که برای آگاهی از احوالات رعیت سفری داخلی انجام دهد...
بدگویی اطرافیان شاه و مقامات دیگر سخت شاه را آزرده ساخته و زمینه ی تکدر و بدبینی او نسبت به امیر کبیر را فراهم ساخته است مهد علیا و میرزا آقا خان نوری با ایجاد شایعات و تضعیف قدرت شاه به این امر دامن می زنند.