پس از عزل امیر و خانه نشین شدن او میرزا آقا خان نوری در توطئه ای دیگر از شاه می خواهد که امیر را به حکومت کاشان بگمارد تا او از تهران دور شود امیر حمایت سفارت روس را رد می کندو خود را فرزند ایران می داند.
بدگویی اطرافیان شاه و مقامات دیگر سخت شاه را آزرده ساخته و زمینه ی تکدر و بدبینی او نسبت به امیر کبیر را فراهم ساخته است مهد علیا و میرزا آقا خان نوری با ایجاد شایعات و تضعیف قدرت شاه به این امر دامن می زنند.
در این قسمت میرزا هاشم با کنایه های ظریف و عارفانه به نصیحت امیرکبیر می پردازد به او یادآوری می کند که مردم به شدت به شخصیت امیر تکیه دارند امیرکبیر شاه جوان را تشویق می کند که برای آگاهی از احوالات رعیت سفری داخلی انجام دهد...
در این قسمت غائله از سوی پیروان بابیه که رهبر آن علی محمد باب است در شرف وقوع است به دستور امیر افراد این فرقه دستگیر و سرکرده ایشان اعدام می شود اطرافیان شاه دوباره شروع به سخن چینی و ناخرسندی از امیر، نزد شاه می روند...
در این قسمت امیر نزد ملک زاده خانوم همسرش با رفتارهای پر از خیانت و توطئه آمیز درباریان به ویژه مادر شاه گله و شکایت می کند او نیز با تأیید این حرف ناراحتی اش را ابراز می کند. اکنون سفرای خارجی با مساعدت درباریان به جاسوسی از امیر می پردازند.
شاه پس از ازبازگشت پیروز مندانه از شکارگوزن با کنایه از امیر می خواهد دست از دشمنی با اطرافیان بردارد و برای همین خواهرش را به عقد او در می آورد تا محبت بین او و مادرش و درباریان ایجاد شود .