عده ای خلافکار از کشور یوگسلاوی به سوئد آمدند تا اسلحه خرید و فروش کنند. ماموریت بعدی مجرمین در فرودگاه است و فرانک باید برای آنها چهار تا ماشین با اسلحه فراهم کند. فرانک در مورد این ماموریت با یوهان صحبت میکند. پلیس با خلافکاران درگیر میشود و مارتین میمیرد ...
جیمی کین قاچاقچی مواد پرقدرتیست که در دستگاه پلیس نفوذ زیادی دارد . او پسر جوانی را با خشونت به قتل میرساند اما با تهدید شاهد او را مجبور میکند تا شهادتش را پس بگیرد و آزاد میشود . هلن میداند که او قرار است محموله حاوی پودر کاکائو توهم زا را برای کودکان وارد کشور کند اما از سوی فرمانده قرار منع تعقیب جیمی کین به او ابلاغ میشود و هلن ناگزیر از جک کوئین و گروهش برای دستگیری جیمی کین کمک میخواهد ....
تونی هاست قاچاقچی انسان و مواد مخدر اهل کلمبیا مرد بیگناهی را که در جنگل شاهد معامله مواد او بوده را میکشد اما اسلحه را در جنگل مخفی میکند .. او که میداند پلیس مدرک کافی علیه او ندارد با سازمان امنیت وارد معامله میشود و در ازای آزادی خود تاریخ و چگونگی یک سرقت بزرگ را در اختیار پلیس میگذارد ... جک کوئین و گروهش که میدانند او چه مرد خطرناکیست نقشه ای میکشند تا او خود محل اختفای آلت قتل را به پلیس نشان دهد ...
ساختمانی قدیمی از قصد توسط چند نوجوان به آتش کشیده میشود و 18 نفر میمیرند . مظنون اصلی مردی به نام فیلیپ گرینجر است که ساختمان را خریده و میخواسته آن را تخلیه کند اما موفق نمیشده اما پلیس نمیتواند او را دستگیر کند زیرا او به سفارت کلمبیا پناهنده شده که سفیر آن دوست دوران مدرسه فیلیپ است . جک کوئین و گروهش با کارگذاشتن دوربین داخل سفارت از نقشه فرار فیلیپ مطلع شده و او را در راه فرودگاه دستگیر میکنند ....