نقاش جوانی به نام هارتلیت برای تدریس نقاشی به دو دختر جوان استخدام میشود و باید شهر را ترک کرده و به املاک آنها در کامبرلند برود . در راه با زن جوان سفید پوش و مرموزی روبرو میشود که از چیزی میترسد .. بعد از رسیدن به مقصد با دو خواهر آشنا میشود که یکی از آنها به نام لورا بانوی سفید پوشی است
ارسال دیدگاه
ارسال
جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید
دیدگاه ها