جیرجیرک های پاییزی
بدلیل اینکه از زمان ورود ارتش ژاپن به هنگ کنگ آنها هیچ موفقیتی کسب نکرده اند فرمانده بسیار عصبانیست و از میاماتو میخواهد خشونت را بیشتر کند.
هنگ کنک دستگیرمی شود و متوجه می شود که میاماتو همسر و فرزند او را در پایگاه نظامی نگه دارد به چونگ به عنوان بازجو نزدیک می شود ...
یه چونگ می فهمد که مردی که دردانشگاه است استاد یو واقعی نیست و او را می کشد. او می خواهد برای نجات استاد یو واقعی راهی بیابد.
تردیدهای آقای چی درباره یه چونگ رو به افزایش است اما هنوزمجبور است جانب احتیاط را رعایت کند...
استاد یو توسط میاماتو تحت شکنجه قراردارد و در شرف مرگ است، دکتر به او برای اینکه زنده بماند پیشنهادی می دهد..
استاد یو می گوید قبلا یک بار خیلی کوتاه جیرجیرک پاییزی را درخانه صندل کوهی دیده و میاماتو می خواهد او را با چونگ رویرو کند ..
یه چونگ در کودکی از خانواده اش گرفته شده و به ژاپن منتقل می شود. خانواده ای که او را بزرگ می کند دختری به نام چین کو دارند..
جین کو بخاطر عشقی که به برادرناتنی اش دارد به هنگ کنک آمده سرزده به خانه چونگ می رود و با هه اینگ روبرو می شود...
جین کو خواهر ناتنی یه چونگ که در کار خود بسیار مهارت دارد راهی برای ردیابی ایستگاهای رادیویی مبارزان هنگ کنگ پیدا کرده...
حسادت میاماتو به یه چونگ روز به روز افزایش می یابد اما تلاش او برای اثبات تردیدهایش درباره یه چونگ همیشه به در بسته میخورد...