مارک به یاد می اورد که سلویک پرستار بچه خواهرش در واقع رییس او در لومن است وسلویک نیز از واقعه ای که درشرف وقوع است اگاه می شود. او مهمانی را ترک می کند و به میلک شیک اطلاع می دهد ...
هیئت مدیر به دلیل بی کفایتی کوبل را اخراج می کند .کوبل که پرستار بچه خواهر مارک نیز هست درمهمانی آنها حاضرمی شود و متوجه می شود که مارک تصمیم دارد از شرکت جدا شود...
مارک به ملاقات رگابی می رود اما گرینر از ملاقات آنها مطلع می شودبه دستور رگابی کشته می شود.ورگابی کارت ورودگرینر را به مارک می دهد واو را از آنجا دور می کند...
داگ گریدر رییس امنیت لومن به کویل اطلاع می دهد که یکی از افراد قدیم لومن به نام رگابی به پیتی کمک کرده تا دوباره به حافظه اش دست پیدا کند . دکترکیسی که در مراقبت از هیلی اهمال می کند ...
هیلی که ابتدا از کارکردن در شرکت پشیمان شده راهای مختلفی را برای استعفا دادن امتحان می کند اما به بن بست می خورد مرگ پیتی برای مارک بسیار غم انگیز است...
پیتی می گوید که گروهی که معتقدند جدا سازی ضربه های جبران ناپذیر به سلامت وشخصیت افراد می زند می خواهد به انها کمک کند .مارک هنوز به شرکت وفادار است وبا پیتی همراهی نمی کند...
کارمند بخش جداسازی وقتی برای خروج از شرکت سوار آسانسور می شود .هرگونه خاطره مرتبط با کار را از یاد می برند. همه چیز خیلی خوب در حال پیش رفتن است .تا اینکه پیتی در دنیای خارج از کار به سراغ مارک می رود...
مارک کارمند شرکت لومون است که به اختیار خود در فرایند جداسازی این کمپانی شرکت کرده است.این فرایند پزشکی خاطرات غیر کاری برخی از کارمندان این شرکت را از خاطرات کاریشان جدا می کند ...