خانواده رابینسون
پارسونز قصد تصرف گنج را دارد اما موفق نمی شود.
بن و جوانا قصد دارند با هم ازدواج کنند زن رابینسون باردار است و دختر بدنیا می آورد.
کشتی دزدان دریایی دوباره به جزیره باز می گردد.
پارسونز متوجه می شود که پیرمردی در غار در جزیره زندگی می کند که نامش ربین جونز است.
بیلی دوباره به خانه باز می گردد خانم چن تصمیم می گیرد تا جواهرات خود را به پاسور دهد تا کریستینا آزاد شود.
رابینسون موفق می شود پسرش را نجات دهد و بومیها با کشتی از جزیره فرار می کنند.
دزدان دریایی به خانه وارد می شوند و رابینسون و اعضای خانواده اش را دستگیر می کنند.
رئیس قبیله حالش خوب می شود خانواده رابینسون موفق می شوند خانم چن را نجات دهند.
خانواده رابینسون که در جزیره گیر افتاده تصمیم می گیرد در جزیره خانه ای برای خود بسازد.