پیش از اینکه بچهدار شوم فکر میکردم احتمالا مشکل خاصی با تربیت ندارم. اما وقتی با یک کودک نوپا روبهرو شدم که خواستههایی که بعضی وقتها حتی غیرعادی بود داشت، مستاصل شدم. احساس کردم هیچ کدام از آن فسلفههای تعلیم و تربیتی که میدانستم در این لحظه نمیتواند به من کمک کند. این کتاب به من یاد داد وقتی بچهام ساعت ۱۲ نصف شب از من بستنی سیاه میخواهد مستاصل نشوم.
این شد که رفتم سراغ یک سری کتابهای والدگری که در آنها بیشتر در مورد روشهای تربیتی حرف زده بودند. کتابهایی که تا پیش از آن فکر میکردم چیز خاصی نیست. اما وقتی شروع کردم به خواندن دیدم که مثلا مفهومی مثل «همدلی» را گرفته ولی کلی جزئیات در موردش گفته و فهمیدم چقدر این جزئیات به کار میآید. تلاش کردم چیزهایی را که در کتاب گفته بودند اجرا کنم.
ارسال دیدگاه
ارسال
جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید
دیدگاه ها